58 هرجا اسبناخ بَیتی بو همونجه جَفری بیی

58

هرجا اسبناخ بَیتی بو همونجه جَفری بیی

دوشنبه بازاریا ، سه شنبه بازاریا ، چارشنبه بازاریا ، پنجشنبه بازاریا ، جمعه بازاریا ، اصلا کلاً بازاریا ، این چه حرفیه؟! برو هر جا اسنفناج گرفتی ، همونجا جفعری بگیر!

یه روز تو نزدیکی های یکی از همین بازارای محلی ، یه خانمی خیلی ناراحت و گلایه داشت و با یکی دیگه داشت درد دل می کرد که ، آره ، من از یه فروشنده خانم اسفناج گرفتم و جعفری نداشت ، رفتم که از اون خانم جعفری بگیرم ، بمن میگه اسفناجتو کجا گرفتی برو همونجا جعفریتو هم بگیر.

واقعاً باید اینجوری باشه؟! مگه تو روزیتو از کجا میگیری؟ مگه همه ما واسطه های رزق و روزی هم نیستیم؟ مگه خداوند که بتو روزی میده منّتت میکنه؟ خیلی این حرفتون غیر اخلاقی و بی انصافی هست.

تو یه بازاری خوب نیستی. تو ، بازار خرید و فروش کالا و محصولاتو ، کردی جای انتقام گیری از این و اون.

مگه تو ، همه محصولات مشتریا رو داری؟

خُب یکی از تو یه چیزی میخره و یه چیز دیگه رو نداری ، وقتی مشتری رفت از یکی دیگه گرفت ، اون باید بگه برو از همون بگیر؟.

حالا اگه کل بازار با این فرهنگ انتقامجویی و بی اخلاقی با مشتریا رفتار کنن ، دیگه کسی میتونه وارد بازار بشه؟

چرا با این حرفت ، چهره کریه از خودت میسازی؟ من یه مغازه میرم پنیر میگرم از اون یکیم مرغانه میگیرم.

هرجا میلم کشید میرم خریدامو از اونجا می کنم. چرا حرفه ای رفتار نمیکنین؟ حالا یه کار خدا افتاد دست تو ؛ اینجوری پاسخگویی؟ با منّت ، با بدرفتاری ، و با انتقامجویی و کینه و حسادت؟! آره؟

داداش دوستم موقع زن گرفتنش بود ، رفت پیش پدرش و مِلّایی نشست و گفت ، پدر جان ، موقع زن گرفتنم هست و برایم یه دست و پایی بکن.

پدرش در جوابش میگه ، برو هر جا خاروندی خوردی همونجام زوز بکش!

که چی؟ مثلا پسره داشت برا خودش کار می کرد. پسره هم گفت باشه میرم همونجا زوز میکشم. رفت و برا خودش یه زندگی تشکیل داد در حد لالیگا.

پدرش طوری شد که باش نیازمند شد. گفت پسر بدادم برس. پسره هم گفت ، پدرجان من مشغول زوز کشیدنم فرصت ندارم. ولی دم پسره گرم ، بازم می گفت پدرمه و بکمکش رسید.

اّما این حرفا و این کارا اصلاً درست نیست. یه کار خدا که انجامش به عهده شما واگذار شد ، خوب انجامش بدین. بی منّت و با گشاده رویی. اینجوری هم خلق خدا راضی تره و هم خودِ خدا.

اون خانمه نیازشو و این پسره هم زنشو گرفتن. امّا شما که این حرفو میزنی منفور میشی. نام بد از خودت میذاری.

بگین به این جور آدما بگین که رفتارشون غیر حرفه ای و غیر انسانیه. حتی تا جایی که من اطلاع دارم در دوران غار نشینی و دوران پارینه سنگی هم انسانهای نخستین چنین چیزایی نمیگفتن!. حتی من از رئیس پریمات ها ، انسانهای ما قبل تاریخ هم سوال کردم ، گفتن ، نه ، اصلاً در قبایل ما این صحبت ها نبود. و خیلیم خندید وقتی ما گفتیم در محل ما در قرن اتم برخی فروشنده ها با مشتریا اینجوری برخورد میکنن. بیچاره چقدر از خنده غش کرد!. و تازه آرزو کرد که ای کاش شما هم یه پریمات بودین و به قبیله ما میومدین و اسبناچ میگرفتین و از قبیله دیگه گوسپند و انوقت میدیدین که ما اصلا اینجوری نیستیم.

یاد بگیرین آدمای ماقبل تاریخ هم بچه های فهمیده ای بودن و با هم مهربون بودن. اونوقت شما داری میگی برو هر جا اسبناخ گرفتی همونجا جفری بخر...

جان مادرت درست نمیگم؟ 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.