دو گانگی ، عدم تشخیص ، افسردگی ، عدم تعادل روانی

19

دو گانگی شخصیّت، عدم تشخیص ، افسردگی ، عدم تعادل روانی

این داستانو بخونین بد نیست. سال ها پیش تو درس روانشناسی ما داستانی بود از آزمایش پاولف روانشناس بزرگ شوروی ؛ که روی عامل افسردگی و بهم خوردن تعادل روانی کار میکرد. پاولف می خواست بدونه برای چی آدما دچار افسردگی میشن و در مراحل حادش تعادل روانیشون بهم میخوره؟!.

برای اینکار یه آزمایش روی سگش انجام داد که خیلی به فهمیدنش کمک کرد. البته من نمیدونم که آیا همه اون چیزی که پاولف باش رسید صد در صد درسته یا نه؟ ولی در اون موقع اینو تدریس میکردن!.

پاولف سگش رو چند روز گرسنه نگه داشت و سپس یک غذای خیلی خوشمزه و باب طبع سگش رو داخل یک ظرف دایره ای شکل آبی رنگ ریخت و اجازه داد که سگ بیاد و بخوره. سگه هم اومد و نوش جان کرد. وقتی غذا تموم شد و سگ هم سیر شد ؛ پاولف به سگ نزدیک شد و اونو در آغوش کشید و خیلی هم نوازش و نازش کرد.

سپس باز چند روز سگشو در گرسنگی نگه داشت و باز هم غذای خوشمزه و باب طبع سگ رو آماده کرد و اینبار داخل یک ظرف مربع شکل قرمز رنگ گذاشت و اجازه داد سگ بیاد و غذا رو بخوره. سگ هم اومد و غذا را خورد. ولی پاولف بر خلاف قبل با چوب یک اساسی سگشو کتک زد.

این کار را بارها تکرار کرد. و سگ هم یاد گرفته بود که ظرف دایره ای و آبی رنگ نوازش هست و ظرف مربعی و قرمز رنگ هم کتک!. و در دفعات آخر سگ اینقدر خوب میدونست که وقتی در ظرف قرمز رنگ و مربعی غذا میخورد و تموم می شد پا به فرار می گذاشت تا کتک نخورد.

باز هم پاولف سگ را در فضای لانه اش قرار داد تا حسابی گرسنه اش شود. امّا اینبار بر خلاف قبل همان غذای خوشمزه را آماده کرد و دو ظرف دایره ای و آبی و مربعی و قرمز را در هم ادغام کرد و سپس غذای باب طبع را رویش گذاشت. و سگ را آزاد کرد تا به طرف ظرف غذا برود. سگ با سرعت به نزدیکی ظرف غذا رفت و وقتی ظرف این شکلی را دید ، ایستاد و هی به غذا نگاه می کرد ؛ یک قدم جلو می رفت و یک قدم هم عقب می اومد. وقتی تمرکزش به ظرف آبی می رفت می رفت جلو ، ولی وقتی تمرکزش به ظرف قرمز می رفت عقب می آمد. یعنی در حقیقت سگ نمی تونست انتخاب کنه که بره جلو یا نره و یا امروز محبّت می بینه یا کتک می خوره؟ پس از چند بار جلو و فرار کردن و خوشحال و ناراحت شدن ، ناگهان پاولف دید سگه نشست و بی اختیار زوزه ای غم انگیز کشید و از تعادل روانی اش خارج شد. یعنی بقولی سگه دیوانه شد!. عجب؟!

پاولف برای این حالت سگ اصطلاح خاصی را ایجاد کرد که در فارسی خودمون به " تعارض " ترجمه کرده بودند.

و پاولف این حالت سگ را به آدما هم عمومیت داد و نتیجه کرفت که بیشتر عامل افسردگی و بهم خوردن تعادل روانی در آدم ها همین عدم انتخاب محبت از کتک و یا مهربانی از خشونت و درست از نادرست و یا بد از خوب هست. و بقولی عامل افسردگی در آدما میتونه این باشه که بین خواسته های درونی و عوامل تعلیمی و تربیتی نمی دونه که کدومشو انتخاب کنه؟ اگه تا درصد بالایی به خواسته های درونیش برسه و و یا بر اساس تعلیمات و تربیت اجتماعی عمل کنه ، مشکلی پیش نمی آد ، ولی از بین این دو دائم در حال انتخاب باشه و هر کدومو که انتخاب کرد یکی دیگه سرکوفتش کنه ، اینجاست که دچار افسردگی و در حالت شدیدترش بهم خوردن تعادل روانی میشه!

پس چقدر این مسائل روانی پیچیده و مهم و کارشناسانه هست؟!!. اینجاست که برای تعلیم و تربیت آدما و حرف زدن ها و کارکردهای اجتماعی و... باید کارشناسان متخصص برنامه ریزی کنن و آدما رو تربیت کنن تا کسی دچار مشکلات اینچنینی نشه!. و هر کی نیاد از خودش نظریه های گوترمی در کنه!.

و شمایی که داری حرفی میزنی و کاری انجام میدی باید بدونی شاید در حقیقت داری با روان خیلی از آدمای اطرافت بازی میکنی و ای بسا اونا رو دچار افسردگی و عدم تعادل روانی کنی. بله.

اصلاح و بهبود رفتارهای اجتماعی

18

اصلاح و بهبود رفتارهای اجتماعی

این یه فکر خیلی خوب و درست و بزرگیه ها!!!. یعنی تموم کارهای اجتماعی رو میشه در همین یه جمله چن کلمه ای خلاصه کرد. هر ملتی می خواد بزرگ بشه باید اینو در اولویت اولش قرار بده. رفتارهای اجتماعی مردمشو بشناسه ، نقاط ضعف و قوّتشو شناسایی کنه و یه راهکار هم بده و سپس به بهترین شکلی آموزش بده و در جامعه جا بندازه.

این کارو هم واقعاً بده دست کارشناسای خوب و رو راست. و از اونام پشتیبانی و حمایت کنن. اونوقت چقد این جامعه رو به رشد میشه. خیلی...

وگرنه اینکه هر کی بیاد نظریه پردازی کنه و حرفای هردمبیلی بزنن و دست آخرم کسی یک دونه اشو نتونن پیاده کنن اون جامعه درجا میزنه!.

بفرض که شما می خواین چندتا خلبان پرورش بدین و یا دوس داشته باشین که تو بین مردمتون چند تا خلبان باشن. اگه با استفاده از همه وسایل صوتی و تصویری شب و روز بگید بروید خلبان بشین و سالها هم اینو تبلیغات کنین کسی یه نصفه خلبونم نمیشه!. اما اگه کارو بدین دست کارشناسش ، اون دقیقا میدونه که باید از کجا شروع کنه و پس از یک برنامه ریزی درست و حسابی بعدِ مدتی میبینی واقعا خلبان تربیت شد.

همه مسائل اجتماعی یه چنین حالتین. الانه این تلگرام و بند وبساطی که راه افتاده و همه هم دارن به همدیگه درس میدن و سعی میکنن بهترینا رو یاد هم بدن ، تا زمانی که ریل یاد گیری طراحی نشه هیچ فایده ای نداره!.

باید رفتارهای اجتماعی مثل قانون مداری و ... طی یک فرایندی دونه دونه طراحی بشن و به افراد جامعه عین باشگاه رفتن ، آموزش داده بشه و تمرین بشه و تو جامعه پیاده شه. اونوقته که شما پیشرفت جامعه تو تموم زمینه ها رو درک خواهید کرد.

سرتونو درد نیارم خلاصه این میشه که ضعف های جامعه در امور اجتماعی همه باید شناسایی بشه و برای هر اصلاح و یا بهبود اون آموزش و تمرین گذاشته بشه و مردم هم صادقانه پذیراش بشن و تو جامعه هم پیاده کنن. همه هم باید تو گود باشن و همه هم بخوان. اینجوریه که ما میتونیم بگیم جامعه ما داره بسمت رفتارهای درست اجتماعی بسمت استاندارد جهانی پیش میره. تا نظر شما چی باشه؟!.