34 مدرسه خنگ هوشان

34

مدرسه خنگ هوشان

آقا دهات ما مدرسه داشت و مام کوچیک بودیم. بعضی از بچه های مدرسه الان که حالیمون میشه میتونسن یکم درسارو یاد بگیرن. یه عده ایم بودیم ما که نه رَب حالیمون میشد و نه رُب.

 این مدل بچه ها که انگار مارو از دوران پارینه سنگی آورده بودن و کلاً تموم سوپاپای هوشی ما مسدود بود تو یه مدرسه دیگه برده بودن. و برا اینکه ما از اینکارشون قصه نخوریم می گفتن چون شما در آینده جز دانشمندان هسین شما را آوردیم مدرسه خنگ هوشان!.

چه خاطراتی از اون دوران داریم که دیگه بمونه ؛ ما یک دو ترم فقط طول کشید تا از یک تا ده را یاد گرفتیم که بشماریم!. خلاصه یه هف هشت ده سالی طول کشید که ما یک روزنه هایی از یادگیری در ما بوجود اومده بود و تا جایی که گاهی از معلمامون سوالم میکردیم. مثلا من یک هفته در خونه و مدرسه و شب و روز تمرین کردم تا بلاخره یه روز از معلم ریاضیمون سوال کردم که آقا یک بعلاوه یک می شود دو؟ معلمم خیلی وارد بود گفت آره. و چقدرم ما رو تشویق کرده بود. نه بخاطر اینکه ما سوال کرده بودیم ، نه ، بخاطر اینکه اون جواب سوالو می دونس. ما بعد از حدود هفتادو یک سال بعدش فهمیدیم که اون آق معلم جواب هر سوالی رو که میدونستو میداد و کلی هم تشویقمون می کرد که عجب سوالی کردیم ، خیلی بجا بود. ولی خدای نکرده اگر یکی سوالی می کرد که این جوابشو نمیدونس!!! وای وای وای کتک یتّا یک قران.

یادمه یه روز من سوال کردم که آق مدیر اگه از روی دوتا یکی بر داریم یکی دیگه میمونه؟ آق مدیر روی تخته سیاه کلاسی گذاشت و گفت آفرین خیلی سوال مهمی کردی و بعد از نیم ساعت توضیح ، همه فهمیده بودیم. اما چشمتون روز بد نبینه ، پشت سر من ، قارد بکارده چش ، دسشو بلند کرد و گفت آق مدیر یک سوال ، آق مدیرم گفت به به ... بفرما. اونم گفت آق مدیر ، مشتق ایکس وقتی در معادله چهار مجهولی درجه هشتم وقتی ایگرگ بسمت بی نهایت میل کنه میره زیر رادیکال یا برابر با کتانژانت فی میشه وقتی که با سی جمع میشه؟ آیا جوابش میتونیم بگیم که ارتفاع درخت همسایه مونه؟

آقا نبودین اون روز ، دقیق یادمه که آق مدیر همینجور که می شنید چشماش چند دور چرخید و سه بار لااله الا الله گفت و نقش بر زمین شد. جنازه اشو بردن غسّول خانه می خواستن بشورن ، همینکه آب سرد باش زدن یهو پرید و با سرعت بسمت مدرسه اومد و قارد بکارده چش را گیر آورد و بدون سوال جواب تیمارش کرد!. بخاطر چی؟ بخاطر اینکه چرا چنین سوالایی پرسیدی؟ اون موقع ما خیال میکردیم قارد بکارده چش اینو مسخره می کرد!. ولی بعد از چن سال که دانشمند شده بودیم تازه فهمیدیم که چه سوال دانشمندی پرسیده بود قارد بکارده چش.

بعدا البته که بزرگ شده بودیمو و زورمون به معلممون رسیده بود ایشونو خیلی بردیم زیر سوال ، که چرا تو هر سوالی که بلد نبودی بجاش ما رو میزدی؟ که این گفت ، برید خدا پدرتونو بیامرزه ، ما در دوران خودمون معلمی داشتیم که نه تنها ما را کتک میزد ، بلکه در کالوم دله زندانی هم میکرد. عجب....

آقا حالا خداروشکر اون دوران دیگه گذشت. شمام اگه کسی از شما سوالی پرسید و جوابشو بلد نبودین رک و راس و مرد و مردونه بگین بلد نیسم. چون بلاخره یه روز همه می فهمن و اون روز از اینکه جواب مردونه دادی دمت گرمت میگن. آقا اول اینکه اجازه بدین هر سوالی دارن بپرسن و دوم اینکه جوابشو بلد نیسی فوری از کوره تون در نرین بلکه در همون کوره بمونین. و سوم اینکه اگه بخوای اینجوری برخورد کنین دیگه کسی جرات نداره سوالی بکنه. من خودم همون موقع یادمه که می خواسم سوال کنم که از ترس اینکه آق معلم نکنه منو هم بزنه نپرسیدم و الان سالهاست که هنوز اون سوال در ذهنم مونده. می خواسم بپرسم که دو بعلاوه دو می شود سه یا چار؟ آدم اگه بپرسه و یاد بگیره بهتره یا نپرسه و یاد نگیره؟

شمام اگه یه وقتی ازتون پرسیدن درست جواب بدین یا بگین نمیدونین. یاد بدین. کتک نزنین جان مادرتون.