49 حالا که یه کار خیر کردی!

49

حالا که یه کار خیر کردی!

آقااا ، حالا که یه کار خیر در حق کسی کردی ، دلیل نمیشه که اونو گروگان خودت کنی!. اگر یه جایی پارتیش شدی ، یا تراکتورشو درست کردی یا سوار ماشینت کردی ، یا نه اصلا یه دو زار کمک نقدی باش کردی ، همه اینا خوبه ، عالیه ، ولی تو دفترت یادداشت نکن که یه روزی اگه تو ازش چیزی خواستی و اون جواب رد بات داد ؛ فوری بری دیکته دفترت رو باز کنی و براش کتاب لا بگیری که مثلا در فلان روز یک قرون کمکش کردی و فوری به رخش بکشی.

یه دو رکعت عبادت کردی و یا چارخط انجیل خوندی ، دیگه فک نکن عند بندگی رو کردی ، هیشکی دیگه به گرد پاتم نمی رسه. و نصفه شبی برخیزی و رو به آسمان کنی و نصف هستی رو بابت اینا از خدا طلب کنی. نه ،

خدا بیامرزی یه شعون پلنگ بود تو ده ما که عزب قلی بود. شعون عمو بله ، پولدار بود. خیّر هم بود. گهگاهی بعضیا که دیگه به عجز می افتادن و نیاز به پول داشتن می رفتن ازش قرض و قول می کردن. ایشونم مهربانانه میداد. امّا ، امّا بمحض اینکه به کسی پول قرض میداد ، حالا همه شب می رفت خونشون شو نیشتن. ینی اون خونواده تو خلوتشون خودشونو بنه بروش می کردن که کی میشه قرضشونو پس بدن که از شرش خلاص شَن.

مثل الان نبود که هیشکی حاضر نشه بکسی قرض بده که. و اگرم کسی بخواد پول قرض بده از ترس پس ندادنش بگه ندارم و یا چک و سفته بگیره که. اون موقع امثال شعون عمو بودن قرض می دادن ، امّا طرف دیگه می باید پی شونیشتن هر شب شعون عمو رو به تنش بماله.

ینی ده شاهی اگه میداد شاید به اندازه پونزده شاهی فقط پی شوم می خورد. البته گاهی اصلا نیست که خسته بود ، همونجا می خوابید. داستان زیاده.

ولی آره ، کار خیرتونو فراموش کنین. و حالا یکی با پای خودش اومد عبادت سرا ، مراعاتشو بکنین. سعی نکنین هر چی نماز و دعا بلدینو وسط مسطا بخونینو همه رو معطل خودتون کنین که چی؟ بله مثلا ما داریم مستحبات بجا میاریم. بیکار شدی آقا اینقد بخون که دیگه زمین و زمان ازت خسه بشن. حالا هی اینو بخون ، اونو بگیر اینو ببند...آقاااا

فکر همه رو بکنین. بقول شاعر :

تو نیکی میکن و در دجله اندازه ، خودم شیرجه میزنم درش میارم.

خدایش راس نمیگم؟!