نظام آموزشی

5

نظام آموزشی

سیستم آموزش و پرورش بر اساس نقشه و مدل چارتی اش خیلی خوبه. ابتدایی ، راهنمایی ، دبیرستان و تمام. و حتی پیش از ابتدایی هم در هر کوی و برزنی ، مهد کودکی هم وجود دارد.

خوب ؛ این یعنی اینکه بچه ای که در هر خانواده ای بدنیا میاد برنامه اش از قبل چیده شده هست و اینم باید در داخل ریل برنامه قرار بگیره!.

طبق معمول هم قرار میگیره و از اینور وارد میشه و از اونورم دیپلم در میره. تا اینجاش خوبه. بعدش وارد دانشگاه میشه و برای ورود به دانشگاه همه برنامه های سخت افزاری و نرم افزاری هم آماده هست. اینم خیلی خوبه ، چون اینجوری به عدالت نزدیکتره.

چهار سال لینسانس ، شش سال فوق لینسانس و... بلاخره میاد بیرون. دخترا تازه وارد خونه میشن و پسرا یه دو سال بعدش به همین سرنوشت!.

یعنی تازه انگار بدنیا میان!! چون تا الان سرشون گرم بود. ولی الان تازه متوجه میشن که چی و کی هستن!. یعنی چی این جمله؟

یعنی اینکه برای از اینجا به بعد هیچ برنامه ای وجود ندارد. و چقدر خوبه که مسئولین مربوطه که برای خدمت کردن سرودست میشکونن ، این نقطه کور را هم ببینند و برای بعد از این داستان ها هم داستان زیبا و قشنگ بسازند.

یعنی اینکه برای از اینجا به بعدشم برنامه ریزی کنند. تا این جوونای مملکت بعد از ربع قرن سر کلاس نشستن و درس خوندن صاحب یه شغل و زندگی هم بشن.

آره به این قسمت بسیار زیاد توجه کنید. همه چی از اینجا به بعده. چقدر خوبه بعد از فارغ التحصیلی بر اساس رشته و تخصصی که خوندن تو همون نرم افزار و سخت افزار ببریدنشون و اینها را بر اساس علائق و سلایق دسته بندی و مشغول کار و زندگی کنین. مثل چین ، ژاپن ، کره جنوبی و اروپا و...

درست نمیگم دوسان؟

دعوا نکنین ؛ حرفای رکیک نزنین ؛ یه روز پشیمون میشین!

4

دعوا نکنین ؛ حرفای رکیک نزنین ؛ یه روز پشیمون میشین!

یه روز از یه مسیری داشتم میومدم ، دیدم بین این مسافرکش ها بگو مگو هست. داستان چی بود؟ این بود که راننده ای در صف نوبت مسافر بود یهویی یه تاکسی از راه میرسه و یکی از مسافرا هم سوار ماشینش میشه!. این راننده توی نوبت تا دید تاکسی مسافر سوار کرد و داره حرکت می کنه یه حرف بسیار رکیکی به راننده تاکسی گفت!.

راننده تاکسی ایستاد و گفت شما تو راهی سوار میکنین؟ خانم شما کجا پیاده میشین؟ خانم هم مسیرشو اعلام کرد. راننده تاکسی رو به راننده مسافرکش کرد و گفت ، شما ایشونو سوار میکنی؟ بعد راننده مسافرکش هم دیگه محکوم شده بود و از طرفی هم غرور و تکبر بی ادبانه اش اجازه نمیداد که یه عذرخواهی خشک و خالی هم بکنه...

سرآخرم به یه ربع نرسید و مسافراش اومدن و اینم حرکت کرد. اما حرف رکیکش تو دل راننده تاکسی موند. درسته که همدیگرو نمیشناختن و لحظه ای بعد شاید دیگه هیچ وقت تو دنیا همدیگرو نمیدیدن ، اما به نظر شما این کار درستیه؟ حالا که ما زورمون به یه نفر میرسه باید هرچی دلمون خواست باش بگیم؟ یا مثلا اینکه چون هیچ وقت دیگه همدیگرو نمیبینم هر حرف رکیکی رو به هم بزنیم؟

نه .... یه روزی همه به هم میرسیم! چرا اینجوری فکر داریم؟ چرا روزیمونو اینجوری بدس میاریم؟ چرا هرچیزیرو آلوده میکنیم؟چرا به هم پرخاشگری میکنیم؟ چرا تمرین نمیکنیم به اینکه آدم مودبی باشیم؟ و حرفای خوب خوب بزنیم؟

بهتر نیست بجای این حرفای رکیک به هم احترام بذاریم و دل های همدیگرو بدست بیاریم؟و دهها چراهای دیگه... امّا افسوس!!!

نماز

3

نمازتو بخون ؛ روزه تم بگیر

آقا نمازتو بخون ، روزه هاتو هم بگیر ، میگذره و میگذره ، یه روزی بدجوری پشیمون میشی!! آخه شما دیگه مث اون مردمای دورافتاده جنگل های آمازون نیستی که مثلاً حقیقت باشون نرسیده باشه که! تو دیگه همه چی برات آشکار شده ؛ تو دیگه بهونه مهونه ای نداری!!

اصلاً کلاً آدم خوبی باش ، آفرین ، چون بعداً که بعد از صدوبیست داری میمیری یه جوری پشیمون میشی که نگو. دلت میخواد بمیری از پشیمونی اصلا... آره اینجوری بهتره.

بخودت بیا

2

بخودت بیا

بخودت بیا آقا ، بخودت بیا خانم...

که اگه بخودت نیای بخودت میارنِت.


اینم وبلاگ

1

شاهین داراب

سلام دوستان عزیز

اینم وبلاگ من.سلامت باشین...