و این تلگرام !!!

25

و این تلگرام !!!

از قدیم گفتن جلوی دوتا فورانو نمیشه گرفت!. یکی فوران آتشفشان و یکیم علمو. الانم که میگن دوران انفجار علمه.

شیمدانها وقتی به یه ترکیب علمی جدید دسرسی پیدا میکنن ، میدنش به یه قسمت دیگه ای که دانشمندای زیادی اونجان. اینا کارشون اینه که ببینن چه اسفاده هایی میشه از این ترکیب ، تو کارای مختلف کرد. و سپس یه لیست بلند بالا از موارد مصرفشو می یابن. اینا مثلا مقدمه بود.

این تلگرام فعلی که همه رو سرگرم خودش کرده یکی از همین دسآوردای علمیه. طبق معمول بدس ما هم رسیده. حالا ما باید بگردیم و ببینیم چجوری میتونیم ازش اسفاده کنیم؟ موارد اسفاده اش همینه که مثلا هی یکی یه چیزی بنویسه و یه فیلمی بگیره و پخش کنه و بقیه ام عین برق برا همدیگه بفرسن آیا؟

یه سریم خیلی دلشون میخواد اطلاعات دیگرونو بالا ببرن. خُب که چی بشه؟ بفرض که هر چی اطلاعات بودو به دیگرون رسوندین اونوقت اینا با این حجم علم بدس اومده چیکار کنن؟

چه متنایی ، چه شاعرانه هایی ، چه عکسایی ، چه فیلمایی ، به به ، وقتی آدم میخونه و میبینه میگه آفرین. فردا که از این فضا خارج شدیم و رفتیم تو فضای واقعی ، دیگه اصلا انگار تو باغ و بستان و میون آدمای مهربون و فرشته قدم میزنیم!. اما راسشو بخوای خیلی غصه ات میگیره وقتی میبینی هیچ ازین خبرا نیس. تازه متوجه میشی که نع اونجوری که فک میکردی این تلگرام هم هیچ تاثیری تو زندگی و رفتارا نذاشته!.

بازم همون زشت رفتارا و زشت زیستن ها رو میبینی. پس باید چیکار کرد؟ اون اول که گفته بودم شیمدانا وقتی مواد جدید بدس آوردن چیکار می کنن ، اینجام باید یه عده ای لیدر بشن و خط بدن به این آدما.

بنظرم باید از صفر شروع کرد. از این وسیله بسیار خوب و سریع انتقال اطلاعات باید بخوبی بهره برد. باید نابسامانی های رفتاری و اجتماعی رو شناسایی و آگاهی دهی و سپس هم بخش مهمترش بکار بردن در عمل رو برنامه ریزی کرد.

حالا این وظیفه علمای قوم هس که ببینن درد و مشکلات امروزه آدمای ما چیه؟ یکی رو انتخاب کنین و همه جانبه هم بررسیش کنین و آنگاه هم راه حل بدین و حلش کنین و بعد برین سر اون یکی.

ینی میشه گفت از این هردمبیلی گویی و قمپوز در کنی بیاین بیرون و به زندگی واقعی خودتون بپردازین. اینکه اروپاییا اینجورین و زندگیشون اینجوریه و محیط زندگیشونو نشون بدین و از زیباییای طبیعتشون و از پل ها و دشت ها و مزارع و محافل و هواپیما و قطار و کشتی و ... شون بگین و خودتون برای رسیدن به این فرهنگ ، کوچکترین قدمی نگیرین ، میشه گفت به این تلگرام هم بد کردین. چون به نوعی میشه گفت این وسیله برا بهبود زندگیتون اومده ولی شما بلد نیسین و یا نمیخواین از یه سری رفتار و کارای تون دس بکشین. و یا نمی خواین پا تو کارای عملی بزارین.

امروز که داشتم از یه مسیر جاده ای می رفتم اکثر آدما رو میدیدم که سرشون تو گوشیشونه ، حتی بچه های کم سن و سال. و چه صبح بخیرای خوش منظره ای هم به همدیگه میگن. ولی همین آدما اصلا سرشونو بلن نمی کردن و دور و برشونو نگاه نمیکردن که چی داره دور و برشون میگذره!. و یه مدت دیگه کلا میرن تو آشغال دون!. حالا هی تو زیباییای کازابلانکا رو نشون بده چه فایده؟ وقتی خودت حاضر نیسی از زیر لحاف ملا بیرون بیایی و یه نیم قدم برا جامعه که نه همون دور و بر خونه ات بر داری!

راسی اگه از شما بخوان از این تلگرام چجوری برا رشد مردم و جامعه ات اسفاده میخوای بکنی ؟ تو چی داری بگی؟

خودتم نیم قدم بگیر تا بقیه رو هم برا همون کار تحریک کنی. راس نمیگیم؟

بعضی وقتا هم هست که نباید چشم پوشی کرد!

24

بعضی وقتا هم هست که نباید چشم پوشی کرد!

این ماجرایی که براتون تعریف میکنم ، واقعیه هااا. دوسم می گفت داداشش تو یکی از شرکت های دریایی کار می کرد. خونه اشون تو یکی از روستاهای تقریبا ییلاقی بخش کال قوا آباد پیته رد بود. از خونه شون تا محل کارشون یه چیزی حدود 85 کیلومترز هست.

دادش دوسم یه روز جمعه تو خونه بود. کدخدای دهمون حاج آقا پیته رتی به دادشم گفت برو منبع آبو سربزن یه وقتی چیزی توش نباشه. نیست که داداش دوسم موتور داشت ، منبع آب محلشونم تو یه ارتفاعی بود. البته سرش پوشیده بود ، ولی یه دریچه ای داشت که از لابلاش گهگاهی آت آشغال میرفت داخل.

دوس دادشم با موتور رفت پیش منبع آب و سرشو که باز کرد ، دید یه شوپرپری دمرو رو آب افتاده و مرده. دادش دوسم میتونس با یه چوب از اطراف پیدا کنه و اونو از جلو بکشه و درش بیاره! ولی حال و حوصله اشو نداشت. و با خودش گفت ولش کن خودش آب میشه. با بی تفاوتی از کنارش رد شد!. اومد محل و به کدخدا گزارش داد که چیزخاصی نبود و همه چی خوب بود.

این ماجرا چند روزی گذشت و داداش دوسم کلاً قضیه رو فراموش کرده بود. سه شنبه یا چارشنبه روز بود که سرکار بود. خانمش باش زنگ میزنه که آب خونه اشون قطع شد. حالا کی یه؟ ساعت نه صبح. و خانمش گفت که به آب خیلی نیاز دارن و هر طور شده باید مرخصی بگیره و بیاد خونه. آب همه وصله و فقط آب اینا قطع شد.

داداش دوسم با یک ماشین دربستی از لب دریا اومد تا روستاشون ، و یه لوله کش هم گفت و کلی دنگ و فنگ و پول و پَل داد و همه رو جمع کرد تا ببینه آبشون برای چی قطع شد؟

لوله ها رو باز کردن و کلی گشتن تا متوجه شدن که قبل از کنتر مشکل پیش اومد. خلاصه با یک وضعی کنتر آبو باز کردن. همینکه آخرین پیچو که باز کردن و کنتر آب دراومد ، یهو دیدن یه چیزی پوپ صدا کرد و افتاد جلو و آبم با سرعت پشت سرش اومد. بلافاصله کنتورو بستن و آب منزل وصل شد.

لوله کش رفت جلو تا ببینه چی بود که از داخل لوله پوپ کرد و افتاد. دید بله یه دونه شوپرپری همین خفاش!. لوله کش کلی خندیدو گفت بی ساب بوی شوپرپری بود!. و کل آدمای حاضر خندیدن. و ظرف مدت کوتاهی این خبر در محل پیچید و کل محلیام خندیدن!. یک دو روز بعدش کل بخش کال قوا آباد پیته رد هم همه با شنیدن این ماجرا نه تنها خندیدن بلکه بعضیاشون روده بر هم شدن. بعدها که تلگرام در اومده بود این قضیه رو تو تلگرام گذاشتن و هر کی می شنید هم می خندید. خلاصه جهانی شده بود.

اما این وسط داداش دوسم تو فکر عمیقی فرورفت. طوری که بعد از چند روز جرثقیل آوردن و اونو بوکسیل کردن تا از فکر بیرونش آوردن. بعد که خیلی ازش سوال کردن چرا اینقدر عمیق تو فکر فرو رفته بودی؟ مقار آمد!. و ماجرا را گفت.

گفت آره اگه اون روز که کدخدا بمن گفته بود برو سر منبع آب و منم وقتی خفاشو دیدم اگه با چوب میگرفتم اینقدر برام درد سر بوجود نمی اومد. و اینقدر خرج برام نمی گرفت و اینقدر مردم بمن نمی خندیدن. و از همه مهمتر اینکه تو روستای اینا دو تاریخ دارن یکی همین تاریخ رسمی خودمون یکی هم تاریخ خودشون. که کلا مردم منطقه از تاریخ خودشون استفاده میکنن. و تاریخشون بر اساس پاس شدن شوپرپری در لوله منزل دادش دوسم هست. مثلا میگن سه سال قبل از شوپرپری و یا هشتصد سال قبل از شوپرپری و یا شش سال بعد از شوپرپری و...

آره دوسان ، گاهی نباید از خیلی چیزا چشم پوشی کرد بلکه باید عمل کرد و شوپرپری رو گرفت و گرنه رو سر خودت میاد. مگه چقد کار داشت؟.  اینجاس که شاعر می گوید:

چو افتاد شوپرپری بر روی آب منبع همچون بنه بزه وگ

گیر میکند همان شاید در لوله آب منزلت یک وقت

چو بی تفاوت از کنار اینگونه ماجراها بگذری

نشاید که نامت نهند آدمی

درست نمیگم؟ بگو وفا صفا مرام