59 تحقیقات محلی

59

تحقیقات محلی

آقای حلوایی غاز داری زده بود و غاز پرورش میداد. دس تنها بود ، آگهی داد که به یک کارگر نیاز داره که صبح ها غاز کاته ها رو ببره چرا. هر کی دوس داره بیاد ثبت نام کنه. چن نفر رفتن و اسم نوشتن. شاه قلی هم که تو محل کلاً کارش وگ کَپِل زدن بود اینم رفت و اسم نوشت.

یه روز به گتی ما زنگ زدن که داریم میام برای شاه قلی تحقیقات محلی. ما که شنیدیم همه خوشحال شدیم که اینم داره کار می گیره و خلاصه غاز چرانی از وَگ کپل زدن بهتره.

به گتی ما که آدم معتمدی تو محل بود و رو حرفش حساب می کردن رو بازم سفارش کردیم که یجور تحقیقات بده که اینم قبول بشه.

روز موعود فرا رسید و آقای تحقیقات چی با راننده اومد پیش گتی ما. ما نوه ها هم نشسته بودیم پیشش. تحقیقات چی هم براش مسئله ای نبود از اینکه ما پیش گتی هسیم. همون اوّل رفت سر اصل مسئله و گفت حاج آقا ، به نظر شما آق شاه قلی چجوری آدمی هست؟.

گتی هم گفت : خله خوب ، خله با خدا ، خله نمازخون ، خله مومن ، خله مسجد شو ، غِبت کان ، تهمت زن ، از همه ماهرته ، سامون کَن... که یکهو همه ما زدیم زیر خنده!. گفتیم گتی اینا چیه؟! تحقیقات چی هم خندید و گفت حاج آقا اینا با هم نمی سازه ، متضاد همه.

گتی با جدیّت گفت ؛ اصل حقیقت را گفتم. آدمه دیگه ، در شبانه روز ، یک ساعت مومنه ، یک ساعت کافره ، یک ساعت یهودیه ، یک ساعت ارمنیه ، یک ساعت دوروهه ، یک ساعت خوش اخلاقه ، یک ساعت بد اخلاقه ، یک ساعت اصلا سگه ، یک ساعت شاله ، یک ساعت کومپاهه ، یک ساعت دِچرخه هست ، یک ساعت فرغونه و هی گفت...

عمو بزرگه گفت ، پدر جان اینا که گفتی از بیست و چار تا بیشتر شد. بلافاصله گتی گفت ؛ پس هر نیم ساعت ، اینجوریه. بازم هم همه خندیدیم. که گتی در جواب خنده های ما که فک می کرد حرفاشو باور نداریم ، گفت حقیقت هر انسانی اینجوریه. امّااااا ، امّا مرد می خواد که هر چی میتونه از اون خصایص ناجورش کم کنه و به مسلمونیش اضافه کنه.

تحقیقات چی ناقلا هم از بین این همه چیزای اخلاقی که گتی جان ما گفت ، گفت پس شاه قلی بدرد این کار نمی خوره. گتی فوری در جواب گفت چرا؟گفت چون همانطور که جنابعالی فرمودید این شاه قلی در ساعاتی از شبانه روز شال می شود!. و چون غاز کاته می بره چرا ، ممکنه یه وقتی شالیش زیاد بشه و غازکاته هارو بخوره.

بازم همه خندیدم. گتی ما که خیلی کارکشته و دلسوز  بود و نمی خواست شاه قلی رد بشه. فوری یک بیت شعر خوند و گفت ، ناصر خسرو میگه:

تیغ برّان گر بدست داد روزی روزگار  هرچه می خواهی بِبُر ، امّا نَبُر نان کسی.

بعد فوری دستشو گذاشت رو پیشونیشو بفکر فرو رفت. چن لحظه بعد سرشو بلند کرد و گفت ، نه نه شاه قلی هر چی باشه شال نیست. ورگ هسه ، پلنگ هسه ، امّا شال نیه.

در اینجا بود که تحقیقات چی برای پایان دادن به کارش از گتی پرسید ، چند درصد ایشونو تایید می کنین؟

گتی هم گفت ، ولّلا ، وهِ پنجاه درصد با ایمونه. بیست درصد نامسلمونه ، سی درصد یهودیه ، ده درصد چموشه و... بازم داشت کِش می داد که عمو مجددا گفت ، پدر این درصد های آماری روچجوری حساب کردی؟ گتی هم گفت ، همینجور اِشش .

عمو گفت آخه اینها مربوط به عمل آمار هست ، مگه میشه خصلت و اخلاق آدما رو با درصد بیان کرد؟گتی هم دیگه ادامه نداد. و تحقیقات چی هم قبولی آق شاه قلی رو زد و همه خوشحال شدیم که بله. از فردا آق شاه قلی کار گرفت و میره برای غازکاته چرونی.

الان که دارم این خاطره رو میگم خداروشکر آق شاه قلی فوق لیسانسشه!.

بله دوسان ، من البته نمی دونم هدف از این کارای تحقیقاتی برای آدما چیه؟ ولی حقیقت قضیه همون بود که گتی جان گفت. آدم باید در مدار درست تربیت و آموزش باشه وگرنه یکی ممکنه خیلی ظاهر الصلاح باشه ولی باطنش خوب نباشه. و برعکسشم هست ، خیلیا ممکنه ظاهرشون خوب نباشه ولی باطنن خوب باشن.

حالا اولاً دلیلی نداره که برای کار گرفتن و شاغل شدن اینهمه پرسوجو کنن. و دوم اینکه یه وقتی اومدن و از شما سوال کردن ، چه دلیلی داره که شما ، داستان هفت نسل قبلشو هم بیاین بگین. تازه شما از کجا و چجوری برای دین و ایمان و ... درصد تعین می کنین؟

بهرحال یادتون باشه.