30 - آهای بدهکارا ؛ چرا نمیرین بدهی تونو تسویه نمیکنین؟

30

آهای بدهکارا ؛ چرا نمیرین بدهی تونو تسویه نمیکنین؟

یکی از جوونای جویای نام روستای پرجمعیت کلا دار کِل اومده بود پیشم که بام مشورت کنه که من تو روستا مغازه بزنم یا نه؟ من که جد اندر جد تو جاده ابریشم کار میکردیم و تاجرای حرفه ای بودیم باش گفتم نع ، بدرت نمیخوره ، پولتو هدر میدی؟ لبخند ژوکوندی به لب نهاد و گفت برا چی؟ گفتم آدمای  کلا دار کِل بد بده هستن. گفت نع بابا ، اصلا صوپتشو نکن! گفتم از ما گفتن بود! گفت اینا هم اهل خدا و قیامتن. گفتم ولی بعضیاشون بدجوری در دادن بدهیاشون گیجن! کافیه یکی از اینا گیرت بیاد یا تورو گیر بندازه ، تموم میشی باید بری پی کارت.

در ادامه گفتم ، بروبچ کلا دار کِل میان پیشت به سرکج میاستن و آنچنان زار میزنن و مظلوم می نمایندکه تو گویی یه آهوی خُتن روبروت هس. آنچنان میگن که همین سر برج آوردیم که تو گویی راستگوتر از آن در گیتی آفریده نشد.

اما در پس دادن پول اینا تابع یک فرمول خاص هستن که با استفاده از این فرمول میتونی بفهمی که بدهیشونو کی پس میدن!؟ گفت فرمولش چیه؟  گفتم وقتی به اینا جنس دادی و گفتن سر برج آوردیم ، تو باور نکن ، بلکه یه تَبر بزن به پِلوِر روبروت و هر روز که اومدی مغازه به دسته اش نگاه کن هر وقت دیدی خال کرد بدون که یکی از بدهکارات داره میاد بدهیشو بیاره. دوست جویای نام با این حرفام کلی خندید اونم از نوع غش غش.

خلاصه مغازه اشو زد و شروع کرد به کار کردن. اوائل فک میکنه که چرا زودتر شروع نکرد! تا اینکه اون بروبچا اومدن و جنس ها را گرفتن و بردن و دریغ از برگشت یک قرون...

تا اینکه یه روز دیدم اومده پیشم ، با دوتا دستمال که با یکی آب چشمشو پاک میکرد و با اون دیگری آب دماغشو ، روم به دیفار...

یک آه و صدو هشتاد ناله که هرگز فک نمیکردم بروبچ کلا دار کِل اینجوری باشن؟! بمن گفت چرا حرفای تو رو نگرفتم و...همه دس مایه های من رفت و دهها تور دسته ای که در تن پلورها زدم هنوز یکیش خال نکرد! گفتم هاااا تازه داری یه چیزایی حالیت میشه!

اما شما ای بروبچای کلا دار کِل ، چرا شما اینجوری هسین؟ چرا وقتی پول ندارین میرین گنده گوزی میکنین؟ چرا بیخود میرن مغازه دارارو بدبخت و بیچاره میکنین؟ شما که پول نداری خب قدمای کوچکتری بگیر!. ولی بعضیاتونو خوب میشناسم خیلی چموشین ، پول دارین میرین صدتا کار دیگه انجام میدین و بدهیاتونو پاک نمیکنین!.

خودم به عینه با همین دوتا چشمام دیدم که یکی صد تومن بدهیشو با زار میگفت ندارم ولی همین یکی رفته بود زیارت و فقط پونصد نفر برگشت دعوتی داشت. اون نامرد حتی منو هم تو این مراسم دعوت نکرد! وقتی باش میگی چرا بدهیتو نمیدی و اینجوری هزینه میکنی؟ سرشو کچ میکنه و با زبون بی زبونی میگه اگه میخای بزنی بزن. بعدشم در میره و بمحض دور شدن از پیشت عین اَس کاره شرنه میکشه و جفتک میندازه.

آخه درست نیس برین زودتر حساباتونو تسویه کنین و این شب عیدی بزا اون بنده خداهم یکم روحیه بگیره و دسش بکارش بره...

خدایش درست نیست. به اندازه پولت قدم بزن. اینجوری از هر نظر راحتتری. بیخود نگو آدم باید اهل ریکس باشه. بعد طرفو بندازی تا گلو تو قرض این وسط برا دوستات کرکری بخونی!

آره خدایش خوبیت نداره ، برین مثل جنتلمن حساباتونو پاک کنین. یا لااقل اگه قراداد نسیه هم بستین به قراردادتون عمل کنین و یه دلخوشی به دوسم بدین! عاقبت بخیر شین

نظرات 1 + ارسال نظر
زیزا چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت 19:55 http://zizaa.blogsky.com/

جالب بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.