نگاهِ آدما

16

نگاهِ آدما

درسته که همه آدما بطور طبیعی دوتا چشم در کله اشون دارن و از نظر همدیگه یه مدلی می بینن. یعنی یه چیزی رو که می خوان نگاه کنن سرشونو به سمت هدف میگیرن و با دوتا چشمشون رو هدف زوم میکنن. این حالت فیزیکی نگاه کردنه.

امّا در پشت این نگاه کردن خیلی چیزاست. وقتی به یه چیزی نگاه میکنی ، چشمات فقط اطلاعات تصویری رو ثبت میکنه و میفرسته برای مغز ، اما ذهنت هر لحظه داره تجزیه و تحلیل میکنه. این مدل ، حرف زدن البته از نظر من برای ما آدما همه قضایا نیست. چون تقریباً داری کار دوربین و تحلیل اطلاعاتو میگی. چون ما انسان خلق شدیم دارای جوانب دیگری هستیم که کم اهمیّت نیست!. چون همین دریافت و تحلیل اطلاعات در انتها و با توجه به نوع نگرش و بینش ، باعث تصمیم گیری و رفتار نسبت به خود و دیگران و کلاً محیط اطراف خواهد شد.چجوری؟ این داستانی که می خوام بگم تقریباً یه داستان واقعیه. اینکه میگم دوستم منظور خود من نویسنده نیستم ، بلکه اونی که نقل کرده داره میگه.

یکی از دوستام در مقابل من شاید بخاطر شخصیت خودم زیاد عرض اندام نمی کرد. یعنی جراتشو نداشت. و حتی کوچکترین حرفای چرندی هم نمی زد. و بقول معروف خیلی خودشو بزرگوار می دید!. منم میدونسم این دوسم اینجوری که نشون میده نیس ولی خوب بیخودی نمیشه به کسی گیر داد که ، میشه؟

یه روز از دور دیدم با آبی علی داره جر و بحث میکنه. منم یواش یواش بسمتش می رفتم و اونم پشتش بسمتم بود. وقتی به نزدیکیاش که رسیدم فقط همین جمله رو ازش شنیدم که به آبی علی گفت : هِههه بوکِشاکون ته دل خانک بوههه... اونم با یک عصبانیتی!

آبی علی که روبروی من بود سلام کرد و اینم بلافاصله برگشت ببینه کیه؟ منو جلوش دید. چون خودشو پیشم همیشه اخلاقی و مودب نشون میداد ؛ تا منو دید عینهو رنگین کمان در کمتر از یک ثانیه فک کنم راحت میشد هفت رنگی اصلی و تقریبا! هیژده رنگ ترکیبی رو ، رو چهره اش دید.

دوستم قُدقولی خیال میکرد که من حرفاشونو میشنیدم. بلافاصله برا اینکه خودشو حق بجانب نشون بده ، گفت ، نه واقعاً راست نمیگم؟ من یه لبخند بی کلامی باش نشون دادم ، از لبخند ژوکوند دهها بار پر رمزو راز تر!. دوباره نزدیکتر شد و همون سوالو پرسید. بازم همون لبخندو با زمان کمتر تحویلش دادم. شانسی که نمیدونم بگم آورد یا نیاورد ؛ آبی علی سرنهاد اندر بیابان و برفت.

قدقولی جوو که خلوت تر دید دوباره پرسید چرا اینجوری نگاه میکنی؟ آنگاه من سخنرانی را آغاز کردم. عین هنرپیشه ها نم نم قدم زدم و گفتم به به ، معلومه آب نیس وگرنه شناگر ماهری هستی. اگه ترس از مردم و قانون نبود تمایل زیادی داشتی که آبی علی رو زردعلی کنی. یعنی جسمشو بی روح و زرد کنی!. گفتم میدونی برای چی سرش داد میزدی؟ برای اینکه خیال میکنی آدم بزرگی هستی. آبی علی یک کار اجتماعی رو قبول کرده و داره بر اساس نظر خودش خیلی خوبم پیش می بره. از نظر شما کارش اصلا مهم نیست و خودتم میدونی که داره کارا رو خوب پیش می بره ولی چون در بین این تیپ آدما اسم تو مطرح نمیشه و آبی علی هم بر اساس سرشت پاکش مزاحمت نشد و همین مزاحم نشدن باعث شده که توی اسم و رسم دار اصلاً دیده نشدی و از طرفی زورتم باش میرسید ، رو سر آبی علی داد زدی و اون حرفای رکیکو باش گفتی. اینجا بود که قدقولی بلافاصله و تند تند گفت ، نه ببین این میگه اینجوری اونجوری صدجوری و پینگولو و مینگولو و... خلاصه ندای دلش این بود که آبی علی زِوار در رفته بدون اینکه منو هیچی حساب کنه داره کاراشو انجام میده اونم در حد تیم ملی.

گفتم آقا این کارا رو بزار کنار چرا همش می خوای تو میدون دار و مطرح باشی؟!. تو به شخصیت آبی علی نگاه کن. یه آدم زوار در رفته و بی کس و باعث و فقیر و یتیم و مسکین که هرکی از راه رسید سرکوفتش زد در این جامعه ی ادعا به عرش رفته!. حالا این اومده داره یه کاری انجام میده. چی میشد تو اصلا به کارش توجهی نمی کردی و بر دل زخم خورده اش به بهانه کارش مرحمی میذاشتی. تو صد الحمدلله هم پدر مادر ایل و قوم و خیش و بند و بساطی داری برا خودت. هر جا میری همه هم تحویلت میگیرن. این بنده خدا کی رو داره؟ زمین زیرانداز و آسمونم لحافشه.و...

وقتی این حرفارو که باش زدم عین مدل جوون شدن زلیخا تو سریال یوسف پیامبر دو سه تا شوک به پیکرش داد و انگار از خواب عمیقی بیدار شده بود. عین شب اوّل قبر یکهو بخودش آمد و صدبرابر بیشتر از منظور من از خودش برداشت کرد و همه کارهای این مدلی که در طی عمرش انجام داده بود عین فرفره به یادش اومد و سریع از جلوش رژه رفتن. با خودش گفت ای داد... ای داد... چه کارها که نکردم؟! من داشتم ادامه میدادم که قدقولی گفت ، نگو دیگه... دلش خیلی سوخته بود. این درِ بسته معرفتش تازه باز شده بود. خوبی قدقولی این بود که هر وقت اینجوری حقیقتی براش آشکار می شد فوری اینو می پذیرفت و در صدد جبران مافات بود. و مثل خیلیای دیگه دوباره تلاش نمی کرد که به همان دنیای تکبر و غرورش با پیدا کردن ادله و استدلال خربزه هندونه ایش برگرده.

آخه آدما تو این قسمت بر دو نوع تقسیم می شوند. یک گروه که رویشان بسوی حقیقت و راستی و صدق هست ، اگر در اثر خواب آلودگی اشتباهاتی مرتکب میشدن بمحض اینکه حقیقتی بدور از تعصب و بغض و کینه برایشان آشکار شد بلافاصله خود را داخل آن می غلتانند. و گروه دوّم که رویشان را در جهت خلاف حقیقت کردند و می رانند حتی اگر معجزات هم در جلویشان سبزینه شود باز هم دنبال استدلال پیدا کردن هستند تا همچنان در همان دنیایشان حال کنند. و چه بد جاده ای هست این جاده. و یک گروه سوّمی هم هستند که اجازه نمیدن کسی اینارو از خواب بیدار کنه!. خلاصه...

به قد قولی گفتم آق قدقولی میدونی ما آدما می تونیم با مدل های مختلف به همدیگه نگاه کنیم!. شما به آبی علی از هدر شدن شخصیت خودت نگاه کردی و اون حرفارو باش زدی!. اگه از زاویه بدبختی هاش باش نگاه میکردی اونوقت نه تنها اون حرفارو نمی زدی بلکه با مهربانی و محبت اونو در آغوش می کشیدی و ازش بخاطر اینهمه موفقیت تشکر میکردی. بلاخره تو بزرگ قومی. و اونوقت میدیدی که چه کیفی میکرد این آبی علی.

و آنگاه ادامه دادم که ، رفتار ما آدما نسبت به همدیگه بستگی به زاویه دید ما نسبت بهم داره. اگه از زاویه خصلت های خوبِ طرف باش نگاه کنیم عکس العمل ما مهربانانه و با محبت خواهد بود و اگر از زاویه بدبینانه و دشمنانه نگاه کنیم رفتار ما هم تند و بد خواهد بود. آق قدقولی شما وقتی به آبی علی بدبینانه و متکبرانه نگاه کردی اونو مثل یک دیو و شیطانی دیدی اما وقتی آگاه شدی که اونم چقدر تو بدبختی وسختی امرار معاش میکنه و یعنی زاویه دیدتو عوض کردی آنگاه دیدی که چقد آدما قابل دلسوزین!.

مگه نه اینکه تو دعاتون وقتی نوبت به برخورد با خودتون میرسه از خدا می خواین که با شما با فضل و رحمتش رفتار کنه نه با عدالتش!!. « الهی عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک. خدایا با فضلت با ما رفتار کن نه با عدلت ». خُب شما چنین انتظاری از خدا دارین ، پس چرا خودتون با بنده هاش بدرفتاری دارین و همه رو به چشم مجرم و قاتل نگاه می کنین؟. پس تو هم همون جور با بنده های خدا رفتار کن که انتظار داری خدا با تو رفتار کنه!.

خلاصه سرتونو درد نیارم یه حال اساسی از قدقولی دوست عزیزم گرفتم. به نظر شما همینجوریا نبود که من گفتم؟

آوه ، داشت یادم میرفت ؛ راسی شما به آدمای دور و برتون چجوری نگاه میکنین؟ یا اینکه دوس دارین بشما دیگران چجوری نگاه کنن؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.